رايت حسن تو از مه برگذشت

شاعر : انوري

با من اين جور تو از حد درگذشترايت حسن تو از مه برگذشت
آب اندوه توام از سر گذشتآتش هجر توام خوش خوش بسوخت
آنچ دوش از عشق بر چاکر گذشتنگذرد بر هيچ کس از عاشقان
ناله‌ي من از فلک برتر گذشتگريه‌ي من شور در عالم فکند
حال من چون ديد از من درگذشتدوش باز آمد خيالت پيش من
تا چو مي‌بگذشت بر گوهر گذشتديده‌ام در پاي او گوهر فشاند
گرچه در زردي رخم از زر گذشتدرگذشت اشک من از ياقوت سرخ
لشکر عشقت به هر کشور گذشتپايه‌ي حسنت به هر شهري رسيد